آیینه صفت به دست او نیکویی
زین سوی نمودهای ولی زان سویی
او دیده ترا که عین هستی تو اوست
زانش تو ندیدهای که عکس اویی
مجموعه بهترین شعرهای دوبیتی، رباعی و چهارپاره
آیینه صفت به دست او نیکویی
زین سوی نمودهای ولی زان سویی
او دیده ترا که عین هستی تو اوست
زانش تو ندیدهای که عکس اویی
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده درافتد نه تو مانی و نه من
رو دست بشوی از تن زان پیش که خود سازد
سیلاب فنا ویران ، این کاخ ترابی را
بشنو سخن وحدت ای تشنه که آب آن سوست
بیهوده چه پیمایی این دشت سرابی را؟
تا در طلب گوهر کانی کانی
تا در هوس لقمهی نانی نانی
این نکتهی رمز اگر بدانی دانی
هر چیزی که در جستن آنی آنی