رفتن به محتوا

دوبیتی

مجموعه بهترین شعرهای دوبیتی، رباعی و چهارپاره

  • خانه
  • دوبیتی‌های مشهور
  • درونمایه
    • حکمت
    • عرفان
    • عاشقانه
    • نوروز
    • صبح به خیر
    • شب به خیر
  • شاعران
    • باباطاهر عریان
    • خیام نیشابوری
    • ابوسعید ابوالخیر
    • مولانا
    • فریدون مشیری
    • همه شاعران
به سوی محتوا

نوشته‌ها

نوشته‌شده در ۱۳۹۹/۰۷/۲۷

آن را که حدیث عشق در دل گردد

آن را که حدیث عشق در دل گردد
باید که زتیغ عشق بسمل گردد

در خاک تپان تپان رخ آغشته به خون
برخیزد و گرد سر قاتل گردد

نوشته‌شده در ۱۳۹۹/۰۷/۲۷

گردون ز زمین هیچ گلی برنارد

گردون ز زمین هیچ گلی برنارد
کش نشکند و هم به زمین نسپارد

گر ابر چو آب خاک را بردارد
تا حشر همه خون عزیزان بارد

نوشته‌شده در ۱۳۹۹/۰۷/۲۷

روزی که جمال دلبرم دیده شود

روزی که جمال دلبرم دیده شود
از فرق سرم تا به قدم دیده شود

تا من به هزار دیده رویش نگرم
آری به دو دیده دوست کم دیده شود

نوشته‌شده در ۱۳۹۹/۰۷/۲۷

عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست

عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست

اجزای وجودم همگی دوست گرفت
نامیست ز من بر من و باقی همه اوست

نوشته‌شده در ۱۳۹۹/۰۷/۲۷

دانی که چها چها چها میخواهم

دانی که چها چها چها میخواهم
وصل تو من بی سر و پا می‌خواهم

فریاد و فغان و ناله‌ام دانی چیست
یعنی که ترا ترا ترا می‌خواهم

نوشته‌شده در ۱۳۹۹/۰۷/۲۷

زد شعله به دل آتش پنهانی من

زد شعله به دل آتش پنهانی من
زاندازه گذشت محنت جانی من

معذورم اگر سخن پریشان افتاد
معلوم شود مگر پریشانی من

نوشته‌شده در ۱۳۹۹/۰۷/۲۷

ما با می و مستی سر تقوی داریم

ما با می و مستی سر تقوی داریم
دنیی طلبیم و میل عقبی داریم

کی دنیی و دین هر دو بهم آید راست
اینست که ما نه دین نه دنیی داریم

نوشته‌شده در ۱۳۹۹/۰۷/۲۷

آن یار که عهد دوستداری بشکست

آن یار که عهد دوستداری بشکست
میرفت و منش گرفته دامن در دست

می‌گفت دگر باره به خواب‌م بینی
پنداشت که بعد ازو مرا خوابی هست

نوشته‌شده در ۱۳۹۹/۰۷/۲۷

گر عدل کنی بر جهانت خوانند

گر عدل کنی بر جهانت خوانند
ور ظلم کنی سگ عوانت خوانند

چشم خردت باز کن و نیک ببین
تا زین دو کدام به که آنت خوانند

نوشته‌شده در ۱۳۹۹/۰۷/۲۷

ما را سر تازیانه‌ای بس باشد

سودای تو را بهانه‌ای بس باشد
مستان تو را ترانه‌ای بس باشد

در کشتن ما چه میزنی تیغ جفا
ما را سر تازیانه‌ای بس باشد

راهبری نوشته‌ها

برگه قبلی برگه 1 برگه 2 برگه 3 … برگه 94 برگه بعدی

ویژه

  • از دوست به یادگار دردی دارم
  • گر در طلب گوهر کانی کانی
  • چون بلبل مست راه در بستان یافت
  • رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین
  • یک نیم رخت الست منکم ببعید
با افتخار، نیرو گرفته از WordPress